تبینی بر مسئله حجاب
 
حریم من
این وبلاگ در نظر دارد در راستای معرفی و توسعه فرهنگ حجاب و عفاف فعالیت نماید
 
 
شنبه 11 تير 1390برچسب:, :: 14:58 ::  نويسنده : ع. رضایی پور

تبینی بر مسئله حجاب

اين مقاله براي تبيين گوشه هايي از مسئله حجاب ضمن اشاره اي به پيشينه اين مسئله در ملل و نحل و ساير اديان، به سؤالاتي در خصوص فلسفه حجاب پاسخ داده است. مهم ترين محورهايي که در اين مقاله به آن ها پرداخته شده عبارتند از: تأثير حجاب بر ايجاد امنيت، تحکيم خانواده، و جلوگيري از فحشا. بنابراين، حجاب نه تنها موجب منزوي بودن زن نمي شود، بلکه حضور او را در جامعه راحت تر مي سازد.

مقدّمه
گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمي است و باورهاي ديني و احکام اخلاقي و فقهي در راستاي اين غايت نازل شده اند. در حقيقت، هدف کليه آموزه هايي که از سوي خالق حکيم صادر مي گردند چيزي جز پاسخ گويي به همه نيازهاي روحي و جسمي، مادي و معنوي، و فردي و اجتماعي انسان نيست. در نتيجه، احکام الهي مربوط به پوشش زن نيز با توجه به همين غايت و هدف صادر شده اند.

مسئله حجاب از ديرباز مورد توجه و بحث و بررسي دانشمندان و روشن فکران، چه در شرق و غرب عالم و چه در داخل و چه خارج از کشور، بوده است. دامنه اين سخنان و گستره عقايد برخاسته از آن، چنان است که گاه گروهي از اين انديشمندان در مقام تحليل و بررسي، تا آنجا پيش مي روند که «حجاب» را شاخصي «محدود» کننده و عامل «تضييع» در زيست فردي و حضور اجتماعي زنان در جامعه اسلامي مي دانند و حتي از اين رهگذر، خواهان «منع» يا دست کم «اختياري شدن» آن مي شوند و گاه گروهي ديگر، با دفاع نامناسب و ناآگاهانه خود، راه را بر محق جلوه دادن گروه نخستين هموار مي کنند.

به راستي، «حجاب» چيست؟ آيا حجاب محدودکننده اي ذاتي در جامعه است؟ يا عاملي مصونيّت بخش است؟ آيا حجاب مخصوص دين اسلام است؟ يا در ملل و اقوام ديگر هم وجود داشته است؟

اين مقاله به صورت تحليلي ـ پژوهشي قصد آن دارد تا در جهت پاسخ گويي به پرسش هايي اين چنين، همراه با بهره مندي از ديدي منصفانه و بهره گيري از منابع و سرچشمه هاي اصيلِ مکتب اسلام، به مسئله «حجاب» در جامعه اسلامي و اقوام و ملل گذشته و فلسفه آن بنگرد تا از اين رهگذر، به چشم اندازي درباره وضعيت اجراي اين دستور استوار و ارزش مستحکم در جامعه امروزين اسلامي ايران دست يابد.

واکاوي حجاب در اسلام
«حجاب»، اين واژه عربي، در نگاهي به معناي پوشيدن، پوشش، پرده و حاجب است که البته در اين ميان، معناي «پرده» بيشترين کاربرد را دارد و همين امر موجب شده است که عده زيادي گمان کنند که اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود.
انديشمند شهيد مرتضي مطهّري در اين باره مي فرمايد: «پوشش زن در اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد. آيات مربوطه همين معنا را ذکر مي کند و فتواي فقها هم مؤيّد همين مطلب است. حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت، مي توان به دست آورد. در آيات مربوطه، لغت «حجاب» به کار نرفته است. آياتي که در اين باره هست، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماس هاي زن و مرد را ذکر کرده است، بدون آنکه کلمه «حجاب» را به کار برده باشد.»(2)
با توجه به چنين سخناني، فهرست وار همراه با بياني کوتاه و سخني مجمل، به توصيف و تبيين «حجاب اسلامي» يا «پوشش اسلامي» درقالب گزاره هاي ذيل مي پردازيم:

حجاب و فلسفه آن
اگر به انسان و ساختار وجودي او، چه از لحاظ جسمي و چه از نگاه روحي، بنگريم و از اين رهگذر، نظري به انگيزه هاي نهفته و اميال گوناگون خفته در سرشت و خميرمايه وجودي او، که «فطرت» ناميده مي شوند، بيندازيم، به راحتي درمي يابيم که از جمله نيرومندترين، بزرگ ترين و برترين نيروهاي موجود در او، غريزه «جنسي» است؛ ميلي نيرومند که اگر در مسير صحيح و راه درست خويش هدايت نشود، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و معاصي نابخشودني مي گردد و پيامدي جز تبديل زندگي پرنشاط و پوياي انساني به زندگي سراسر فلاکت و تباهي چيزي در پي ندارد.


انديشمندان و روشن فکران با توجه به چنين نکته اي، سعي در چاره جويي بنيادين در رويارويي با اين غريزه و ميل فطري داشته و در اين راه، نظريه هاي متفاوتي ارائه کرده اند. گروهي همچون ماني، بودا و تولستوي گفته اند: اين ميل نهفته و غريزه ذاتي را بکلي بايد از بين برد تا انسان و جامعه انساني از آسيب هاي آن در امان باشند و گروهي ديگر همچون فرويد عکس اين مطلب را بيان نموده اند.
در کشاکش ميان اين دو نظر، که يکي جانب افراط مي پيمايد و ديگري جانب تفريط، مکتبي زندگي آفرين همچون اسلام، که همواره از جايگاه اعتدال و گريز از افراط و تفريط سخن مي گويد، راه کاري ميانه و معتدل ارائه کرده است؛ راه کاري که به رغم گذشت چهارده قرن از پيدايش آن، هنوز بوي تازگي از آن برمي خيزد. اسلام ميل جنسي را به رسميت مي شناسد و حتي آن را پليد نيز نمي داند، به شرط آنکه به درستي و با شيوه اي مناسب در مسير انسان ساز خويش به حرکت درآيد.
راه کار مکتب اسلام در چنين انديشه اي و در مقام عمل به آن، به طور کلي، در دو راهبرد ذيل خلاصه مي شود:
الف. راهبردهاي کوتاه مدت و ميان مدت همچون ازدواج سهل و آسان در جامعه و ترويج فرهنگ آن در ميان اقشار گوناگون، به ويژه جوانان.
ب. راهبردهاي بلندمدت و اساسي همچون از بين بردن زمينه هاي به کارگيري ناسالم اين ميل در جامعه برپايه دستورات و ارزش هايي مانند: حجاب، عفاف، خويشتن داري و پرهيز از اختلاط زنان و مردان.
اين دو راهبرد که برگرفته از دستورات صريح و فرمان هاي روشن پروردگار در قرآن و کلام الهي اند، ما را در بيان فلسفه وجودي و وجوبي حجاب و پوشش، با نکاتي همچون نکات ذيل مواجه مي سازند:
1. «امنيت» به تمام معناي آن از جمله مسائلي است که در انديشه اسلامي به آن توجه کافي شده است. «برهنگي» به معناي عدم پوشش و ناپوشيدگي در جامعه يا تضعيف و کم توجهي به آن، پيامدهايي ناگوار همچون آرايش، خودآرايي، و عشوه گري به همراه دارد و مردان، به ويژه جوانان، را در معرض تحريک دايم عصبي و ايجاد التهاب و هيجان دروغين زودگذر قرار مي دهد. اين بار هيجان و التهاب آن چنان است که گاه فرد را به بيماري رواني مبتلا مي کند و از اين رو، او را به اعمالي وامي دارد که سرچشمه بسياري از مفاسد و معاصي ديگر مي شود؛ آن چنان که برخي از دانشمندان با توجه به چنين نکته اي بر اين اعتقادند که «هيچ حادثه مهمي را پيدا نمي کنيد، مگر آنکه پاي زني در ميان است.»
2. نگاهي گذرا به تلاش خانواده ها در جوامع گوناگون و گذري آماري بر دلايل بيشتر «طلاق»ها، اين پديده شوم، نکته اي مسلّم را به خودنمايي وامي دارد: درهم شکستن حريم خانواده و برهنگي روزافزون در جامعه انساني، جدايي و از هم گسيختگي خانواده ها و در پي آن، پديده اي تلخ و جانسوز همچون «فرزندان طلاق» را در پي مي آورد؛ زيرا در بازار آزاد برهنگي، زنان به صورت «کالاي مشترک»، دست کم در مراحل غيرآميزش جنسي به شمار مي آيند و ديگر پيوند زناشويي قداست و پاکي خاص خويش را در ميان دو نفر، که به يکديگر تعلّق خاطر دارند، ندارد؛ چرا که هر روز مردي در دام زني ديگر و زني در دام مردي ديگر فرو مي افتد و کانون زندگي او را سست مي گرداند.
3. بسط و گسترش دامنه فحشا در جامعه و افزايش شمار فرزندان نامشروع از ديگر دلايل فلسفه «وجوبي» حجاب است. نگاهي کوتاه به آمار تولّد فرزندان نامشروع در کشور ايالات متحده آمريکا (سال 1999 ميلادي) نشانگر آن است که بسياري از فرزندان تازه تولّد يافته نامشروع هستند. اگر صادقانه و با انصاف به شکل گيري چنين روندي نظر اندازيم، مشاهده مي کنيم که از جمله بسترسازهاي اساسي در وقوع چنين فرايندي، «برهنگي» و روابط بي حدّ و حصر ميان زنان و مردان است.
4. هنگامي که برهنگي زن در جامعه به ارزش تبديل شود، پيامد طبيعي آن افزايش روزافزون آرايش و خودنمايي او در جامعه است.
در چنين جامعه اي، زن ديگر از راه علم و آگاهي و دانايي، ارزش نمي يابد، بلکه همچون عروسکي از راه جاذبه جنسي افزون تر به وسيله کسب درآمد گروهي آلوده و فريب کار و ديو صفت تبديل مي شود و کار به جايي مي رسد که اين اصل در جامعه پاي مي گيرد که «هر چه جاذبه جنسي افزون تر، ارزش شخصيتي بيشتر!»

حجاب و پاسخ به شبهات
مخالفان پديده حجاب پرسش هايي مطرح مي نمايند؛ همچون مسائل ذيل:
1. با توجه به اينکه نيمي از جمعيت جامعه را زنان تشکيل مي دهند، آيا حجاب سبب انزواي اين گروه بزرگ و سبب عقب افتادگي اين گروه فعّال و در نهايت، تبديل آنان به نيرويي سربار و مصرف کننده در جامعه نمي شود؟
در پاسخ به اين پرسش، بايد گفت: حجاب و پوشش هيچ گاه زن را در جامعه منزوي نمي سازد؛ زيرا حضور امروزين او در جايگاه هاي گوناگون، نادرستي اين سخن را به اثبات مي رساند.
2. حجاب دست و پاگير است و زن را از فعاليت سازنده بازمي دارد.
اولاً، اين پرسش زماني درست است که منظور از «حجاب» چادر باشد، ولي اگر حجاب به معناي پوشش باشد، که چادر هم نوعي پوشش است، چنين اشکالي پيش نمي آيد؛ زيرا اگر به مناطق گوناگون کشورمان بنگريم، غالب زنان روستايي در شاليزارها و ديگر عرصه هاي کشاورزي، فعاليت هاي خود را با حفظ حجاب، انجام مي دهند و جالب آنکه حتي اين کار را در بسياري اوقات، بهتر و برتر از مردان به انجام مي رسانند.
ثانيا، اگر بپذيريم منظور از حجاب «چادر» است و يا اصلاً حجاب زحمت دارد، چون اين اصل براي سلامت و رشد جامعه مفيد است، بايد آن را تحمّل کرد؛ زيرا مگر دانش اندوزي زحمت ندارد؟ مگر راست گويي و ديگر ارزش هاي اخلاقي برخي از آزادي ها را سلب نمي کنند؟
3. حجاب طبع حريص مردان را بيشتر تحريک مي کند و حرص آنان را شعله ورتر مي سازد. آيا اين شيوه کارآمد است؟
انسان به چيزي حرص مي ورزد که هم از آن منع و هم به سوي آن تحريک شود، اما حجاب و پوشش زن در جامعه چنين نيست، بلکه حجاب از نگاه اسلام، تنها به منزله پوششي است که زن را در برابر تيرهاي سهمگين نگاه مرد، که زهر گناه را با خود به همراه دارند، حفظ مي کند و به او مصونيت مي بخشد.
4. دليل معقول و منطقي براي حجاب زنان چيست؟
شهيد مطهّري رحمه الله مي فرمايد: «به عقيده ما، ريشه پديد آمدن حريم و حايل ميان زن و مرد را در ميل به رياضت، يا ميل مرد به استثمار زن يا حسادت مرد، يا عدم امنيت اجتماعي براي زن يا عادت زنانگي نبايد جست و لااقل، کمتر در اينجا جست وجو کرد. به طور کلي، بحثي است درباره ريشه اخلاق جنسي زن از قبيل حيا و عفاف و از آن جمله است: تمايل به ستر و پوشش خود از مرد. در اينجا، نظرياتي ابراز شده است با دقيق ترين آن ها اين است که حيا و عفاف و ستر و پوشش تدبيري است که خود زن با يک الهام براي گران بها کردن خود و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به کار برده است. زن با هوش فطري و با يک حسّ مخصوص به خود دريافته است که از نظر جسمي، نمي تواند با مرد برابري کند و اگر بخواهد در ميدان زندگي با مرد پنجه نرم کند، از عهده زور بازوي مرد برنمي آيد و از طرف ديگر، نقطه ضف مرد را در همان نيازي يافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقيّت و مطلوبيّت قرار داده است ... وقتي که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد يافت و نقطه ضعف خود دانست، همان طور که متوسّل به زيور و خودآرايي و تجمّل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، توسّل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نيز جست و دانست که نبايد خود را رايگان در اختيار گذارد، بلکه بايست آتش عشق و طلب او را تيزتر کند.»(3)
5. آيا حجاب اختصاصي به دين اسلام دارد يا در ملل و اقوام گذشته هم وجود داشته است؟
قرآن در سوره اعراف، آيه 20 راجع به آدم و حوا مي فرمايد: وقتي شيطان آن دو را فريفت و آن دو از درخت ممنوعه خوردند و عورت هاي آن ها آشکار شد، آن ها با برگ هاي درختان عورت هاي خود را پوشانيدند. پس مسئله پوشش از اول آفرينش مطرح بوده؛ زيرا کتيبه ها، سکّه ها، تنديس ها، نقاشي ها، فرش ها، ظروف نقره اي و نقش هاي برجسته تاريخي حاکي از آن هستند که انسان ها از روزي که پا بر اين کره خاکي نهاده اند، پوشش را مراعات مي کرده اند. از کتاب مقدّس برمي آيد که در عهد حضرت سليمان عليه السلام زنان علاوه بر پوشش بدن، روبند بر صورت مي انداختند.(4) و باز از قرآن استفاده مي شود که در عهد حضرت سليمان عليه السلام حتي ملکه سبا، که خورشيدپرست بود، پوشش کامل داشت؛ زيرا از آيات مربوط به داستان ملکه سبا چنين به دست مي آيد که وقتي او وارد قصر حضرت سليمان عليه السلام شد و خواست به نزديک تخت او برود، چون حضرت سليمان عليه السلام دستور داده بود کاخ را از سنگي آبگينه فرش نمايند، بلقيس دامنش را بالا کشيد تا هنگام رد شدن خيس نشود. در زمان حضرت ابراهيم عليه السلام نيز حجاب رايج بود؛ نامزد اسحاق وقتي او را ديد، برقع بر صورت انداخت.(5) زنان ايراني در دوره هاي گوناگون، از مادها، هخامنشيان، اشکانيان و سامانيان داراي پوشش بودند.
طبق قراين و شواهد موجود در ايران باستان و در ميان يهود و احتمالاً در هند، حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده، به مراتب سخت تر بوده است.
ويل دورانت درباره قوم يهود مي نويسد: «اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت؛ چنان که ـ مثلاً ـ بي آنکه چيزي بر سر داشت به ميان مردم مي رفت و يا در شارع عام نخ مي رشت يا ميان مردم مي رفت و با هر سنخي از مردم درد دل مي کرد يا صدايش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلّم مي نمود همسايگانش مي توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»(6)
در زمان زرتشت، زنان منزلتي عالي داشتند و با کمال آزادي و با روي گشاده در ميان مردم و جامعه رفت و آمد مي کردند. اما پس از داريوش، مقام زن، بخصوص در طبقه ثروتمند، تنزّل پيدا کرد. زنان فقير، چون براي کار کردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند، آزادي خود را حفظ کردند، ولي در مورد زنان ديگر، گوشه نشيني زمان حيض، که برايشان واجب بود، به تدريج امتداد پيدا کرد و سراسر زندگي اجتماعي آن ها را فراگرفت. زنان طبقه بالاي اجتماع جرئت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار، از خانه بيرون بيايند و حق نداشتند حتي پدران و برادران خود را ببينند؛ زيرا پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مي شدند. به همين دليل، در نقش هايي که از ايران باستان بر جاي مانده، هيچ صورت و شمايل زني ديده نمي شود.

پی نوشت:
2. مرتضي مطهّري، مسئله حجاب، چ 43، صدرا، 1375، ص 28.
3. مرتضي مطهري، پيشين، ص 69 ـ 70.
4. کتاب مقدّس (عهد عتيق و عهد جديد) و ترجمه فاضل خان همداني، وليام گلن و هنري، کتاب سرود سليمان، تهران، اساطير، 1380، فصل پنجم، سفر نشيد الاناشيد، ب 5، ص 1003، آيه 8.
5. همان، سفر تکوين، باب 24، آيه 66.
6. ويل دورانت، تاريخ تمدّن، ترجمه ابوالقاسم ظاهري، انتشارات فرانکلين و اقبال، کتاب چهارم، «عصر ايمان»، بخش سوم، «عصر عظمت».


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


با توکل به خداوند مهربان آمده ایم تا قدمی برداریم در راه هدایت این اشرف مخلوقات که مقام و موقعیت خود را در این دنیای فانی گم کرده است. چنان زندگی می کند که انگار برای او پایانی نیست. چنان ظلم می کند که انگار در برابر کسی پاسخگو نخواهد بود. چنان با عقاید و باورها بازی می کند که انگار هیچ ارزشی ندارند. و چنان از شریعت الهی و کرامت انسانی دور شده است که بی پروا گناه می کند و از انجام آن هیچ پروایی ندارد. راست گفت پرودگار متعال که چنین افرادی مصداق آیه اولائک کالانعام و بل هم اضل گردیده اند.
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حریم من و آدرس harimeman.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 50
بازدید کل : 26541
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->